خلاصه قسمت چهل و هفتم امپراطور دریا
گونگ بوک یوم جانگ و باک کیونگ بعد از عدم موفقیت در برداشتن قانون منع تجارت به چانگ هی باز میگردند گونگ بوک با بازگشت به چانگ هی متوجه خودکشی پادشاه میشود بانو جمی با بازگشت از چین خبر عدم موفقیتش در به رسمیت شناختن امپراطوری کیم میونگ توسط دولت تانگ را به اطلاعش میرساند او علت این امر را که بخاطر گروگان گرفتن چون سانگ گی توسط گونگ بوک بود را به کیم میونگ میگوید و سپس ادامه میدهد که آنها باید به چانگ هی حمله کنند و گونگ بوک را نابود کنند
گونگ بوک متوجه تحرکات اخیر بانو جمی در فرستادن حاکمی به چانگ هی برای سازماندهی کردن نیروهای امپراطوری در آنجا برای حمله به چانگ هی میشود گونگ بوک در فکر فرو میرود و سرانجام تصمیم خودش را میگیرد ا وبسراغ کیم ووجینگ میرود و به او نامه ای میدهد در این نامه با خطوط درشت نوشته شده بود ارتش پیونگ دونگ او به کیم ووجینگ میگوید که ده هزار نفر سرباز او ارتش او هستند و او باید حاکم باشد تا به مردم بیپناه کمک کند وبتواند کیم میونگ را که به زور حاکم شده را شکست دهد
شهر به حالت جنگی در میاید از طرفی جانگ هوا نیز افراد کافه را جمع میکند و میگوید که باید بطور کامل از ارتش پیونگ دانگ پشتیبانی کنند گونگ بوک نیز یوم جانگ را بعنوان فرمانده بزرگ ارتش انتخاب میکند و یوم جانگ نیز میپذیرد جانگ هوا شب هنگام به سراغ یوم جانگ میرود و میگوید که امیدوار است که کشمکشها وماجراهای بین او و گونگ بوک تمام شده باشد و آنها برای آرامش همه بجنگند.گونگ بوک نیز از این طرف به چاریونگ دلداری میدهد که آنها در جنگ موفق خواهند شد
بانو جمی ارتش را برای جنگ با گونگ بوک آماده میکند. در جلسه ای که میان افراد مختلف گونگ بوک تشکیل میشود گونگ بوک میگوید که آنها باید ابتدا به موجینجو حمله کنند وقتی کیم یانگ میگوید چرا وقتشان را بجای حمله به شهر امپراطوری صرف موجینجو کنند یوم جانگ توضیح میدهد که این باعث ورزیده شدن بیشتر سربازان و خراب شدن روحیه دشمن میشود از طرفی اگر آنها به شهر امپراطوری حمله کنند احتمال دارد حاکم موجینجو به چانگ هی حمله کند و چانگ هی در خطر قرار میگیرد
گونگ بوک برای حمله به موجینجو نقشه زیرکانه ای میکشد از آنجا که میداند دشمن آماده این حمله است به کیم یانگ و یوم جانگ دستور میدهد آنها به دسته ساجگونم دشمن که در دالبول میباشد حمله کنند این کار باعث میشود که حواس دشمن پرت شود و نگرانی از دست دادن سرزمینهای عقب باعث عدم تمرکز آنها در جنگ خواهد شد از طرفی با این وضعیت گونگ بوک به موجینجو حمله خواهد کرد
کیم یانگ به نزدیکی دسته ساجگونم میرسد و به یوم جانگ میگوید که خودش به آنها حمله خواهد کرد و آنها به جمع سربازان گونگ بوک ملحق شوند آنها نیز سریعا به اردوگاه او ملحق میشوند نقشه زیرکانه دیگری توسط گونگ بوک انجام میگیرد او میگوید که اگر آنها بتوانند مخفیانه به موجینجو بروند و حاکم موجینجو را بکشند میتوانند براحتی افرادش را خلع سلاح کنند آنها به این منظور شبانگاه به موجینجو میروند
آنها طی یک درگیری سریعا سربازان را میکشند و حاکم را زنده دستگیر میکنند او نیز تسلیم میشود و سربازان نیز به همین شکل و براحتی موجینجو به تصرف گونگ بوک در میاید جانگ دال که او را با سربازان در حال ورود به شهر دیده بود سریعا به بانو جمی که در موجینجو میباشد خبر میدهد که او باید هر چه زودتر فرار کند از این طرف کیم یانگ که بعداز شکست دادن دسته ساجگونم به موجینجو آمده بود از باک کیونگ میشنود که بانو جمی در موجینجو میباشد به این خاطر به یوم جانگ میگوید که او را دستگیر کند یوم جانگ به خانه او حمله میکند و همه سربازانش را میکشد ولی میگوید که قرضش را به او ادا میکند (بانو جمی در قسمتهای قبل که یوم جانگ را یکبار بخشیده بود و او را نکشته بود) بانو جمی از شهر میرود
بانو جمی از طرف کیم میونگ اختیار تام میگیرد که راهی برای شکست گونگ بوک پیدا کند بانو جمی نیز دستور میدهد که به نیروی پشتیبانی گونگ بوک که از چانگ هی به آنها کمک میکنند حمله کنند تا با شکست آنها ارتش گونگ بوک کم کم شکست بخورد آنها به این دسته که به سرپرستی جانگ هوا در حال آمدن بود حمله میکنند و همه افراد را میکشند سون جانگ و پدرش فرار میکنند و خبر را به گونگ بوک میرسانند او نیر سریعا دستور میدهد نیروها برای رفتن به آن محل آماده شوند از این طرف این خبر به یوم جانگ نیز این خبر میرسد و او نیز به آنجا میتازد.آنها در آنجا مووجین محافظ جانگ هوا را زنده پیدا میکنند آنها متوجه میشوند که جانگ هوا توسط آنها دستگیر شده است و هم اکنون پیش بانو جمی میباشد. بانو جمی به جانگ هوا میگوید که با داشتن او یوم جانگ گونگ بوک و کیم ووجینگ زجر خواهند دید